در این سال به سال هایی که دریغ میشوند از قبلی هاشان

دلمان دردانگی میخواست، که آن را هم سپردند به دست بهانه ی آزادی و آزادگی

که هیچش را هم نـــــدیــــــــــــــدم و نــــــــــــدیــــــــــــــدیـــــــــــــــــم

بی تقصیر

و

به اجبار ِ گرمای بهار ۸۹ که یاد آور خفقان تابستان منجمدِ ۸۸ است

بوی نقطه های نا متعادل فراموشی را پُک میزنم که خود نوعی بهاریست

دمدمی مزاج...

    

پ.ن: فراموشی از برای ۸۸تای گذشته، به گمانم!...

پ.ن۲: ۸۹ ! مثل ۸۸ نباش واسه ایرانمون. پــیلیــــــــــــــــــــز!

پ.ن۳: صادقانه،از هیچ فصلی به اندازه ی بهار بدم نمیاد. یه جورایی لج دربیاره و دمدمی.

مهم نوشت: سال نو تون ســــــــــبــــــــــــــز ! 

ته نوشت: عیدهای فانتزی،تبریکات مصنوعی،عیدی های اجباری،از نقطه ی اعتدالِ بهاری خارج شدیم گویا...

بعد نوشت: ای دریغ از من...