89 تا
در این سال به سال هایی که دریغ میشوند از قبلی هاشان
دلمان دردانگی میخواست، که آن را هم سپردند به دست بهانه ی آزادی و آزادگی
که هیچش را هم نـــــدیــــــــــــــدم و نــــــــــــدیــــــــــــــدیـــــــــــــــــم
بی تقصیر
و
به اجبار ِ گرمای بهار ۸۹ که یاد آور خفقان تابستان منجمدِ ۸۸ است
بوی نقطه های نا متعادل فراموشی را پُک میزنم که خود نوعی بهاریست
دمدمی مزاج...

پ.ن: فراموشی از برای ۸۸تای گذشته، به گمانم!...
پ.ن۲: ۸۹ ! مثل ۸۸ نباش واسه ایرانمون. پــیلیــــــــــــــــــــز!
پ.ن۳: صادقانه،از هیچ فصلی به اندازه ی بهار بدم نمیاد. یه جورایی لج دربیاره و دمدمی.
مهم نوشت: سال نو تون ســــــــــبــــــــــــــز ! ![]()
ته نوشت: عیدهای فانتزی،تبریکات مصنوعی،عیدی های اجباری،از نقطه ی اعتدالِ بهاری خارج شدیم گویا...
بعد نوشت: ای دریغ از من...
+ نوشته شده در ساعت توسط Gorkiy
|