بـیــــن ِ راه

 

من فقط راه خانه را گم کرده بودم

این همه بیقراری از پس باد های بی نام و نشان

نمی دانم از کدام کوچه ی تنگ این خواب بلند پیدا شد

که اینگونه تیشه به ریشه ی ناسور روحم می زند.

چراغی که خود حتی امید کورسویی ندارد

جز سنگینی بر دستانت چه می تواند داشته باشد

وقتی که رویاها خود نیز ، چون سگ دریدگان

تکه پاره اند.

اما قسم ِ محض ِ این دریدگان

خط های جاده ایی میشوند که هنوز سنگلاخ هایش

مسیر را سبز می کنند برایت.

 

    me

پ.ن: آنگاه که کشتی روح به صخره ی جسم بر می خورد ، این صخره است که از هم می پاشد. (ریچارد باخ)

پ.ن۲: سَـــــر  ِ زندگیم درد میکنه...!

پ.ن۳: نــیســتی! ( کاملا بی مخاطب،فقط شدیدا به دل نشست)

 

حال نوشت: در قیل و قال سکون هاست که می رویند گل های وحشی تردید...

 X : چقدر خوب که نزدیکی دیــــــوونـه ی نـــارنـجـــــی! منتظر حضور بلاگفاییت هستم

بعد نوشت: خدای همیشگی ِ هنوز های ِ من! میدانم در همین نزدیکی خانه کردی.........

 

روز اتــصـ ـــ ــــ ـــال

 

خوب که به حرف های اطرافم نگاه میکنم

میبینم امشب بود که به این تک سرفه ی ناگهانی

که میلاد مینامیدَش، متصــل شدم

و

هبوطی سفید رنگ

به تنهایی ِ عریانی نصیبم شد.

زمین هم لحظه های وامانده را

شبیه بادکنک های رنگــی

بهانه ی استقبالم کرد.

بی که بداند

پـر میشوم از بغضهایی با رنگ های رفته ی دنیا!!!

 

         

پ.ن:من،به من،به تن وصل شدم امشب.

پ.ن۲:دیروز یه ایمیل از طرف یه رفیق با معرفت خیلی قدیمی داشتم که جدا غافلگیرم کرد.

هدیه خیلی عالی ایی بود عسل جان واقعا ممنون. گذاشتمش توی ادامه مطلب. با موزیک فوق العادش.

تشکر ویژه از:بهترین جـونــور بلـاگفایــی با عاشقانه ها ی نا آرامش که آرامم میکند...!

م.خ:ممنون که دیشب تماما کنارم بودی.

ادامه نوشته

لحظه تراشی

 

این همه غریبه گی یهو از کجا میاد؟؟!؟!

همه غریبه ان.

همه جا تنگه.

 هیچ جا نمیتونم بمونم.

همه دورن.

همه . . . همه . . .

من فقط نگاه میکنم. عمرا!!! نمیذارم بفهمی چی تو سرم داره میچرخه!

               same me

پ.ن:با این حال، در کمال تعجب حالم خوبه! ( ۲نقطهD)

پ.ن۲: منظور از "جا" صرفا place نیست.لازم به ذکر بود.

پ.ن۳:عنوان این پست خودِ بر عکس ِ پست ِ! هه. واسه همینم خیلی مهمه برام.

پ.ن۴:حوصله ندارم.توضیح بیشتر رو از عکس بخواین.

پ.ن۵:این همه تنهایی رو دوست دارم. حالا دیگه . . .

پ.ن۶:اینجا فقط واسه ناراحتی هام ِ ! مشکلیه؟! 

X :من وقتی برای کسی همراه با کامنت خصوصی پست الکترونیکی هم میذارم

 یعنی میخوام که Add بشم.

 

تحمل،تحمل،تحمل/صبر،صبر،صبر

 

 بیشترین کاری که تو عمرم کردم، تحمله!!!

 بیشترین سهمم از عشق و عاطفه، تحمله!!!

 بیشترین داشته هام، تحمله!!!

 بیشترین کاری که میتونم برات انجام بدم، تحمله!!!

 بیشترین بودن هام توی زندگی، تحمله!!!

 اصلا همه ی زندگیمه!

 دوست خوبیه این آقا یا خانم تحمل.

تحملش میکنم این دوست رو....

             me

پ.ن: تحمل = صبر

پ.ن۲:این نوشته برای یک سال و نیم قبل ِ !نمیدونم چرا یهو دلم خواست بیارمش اینجا...

پ.ن۳:از آن وقتهاییست که حس میکنی یک نفر باید گلویت را با یک جسم نوک تیز بشکافد تا بتوانی نفس بکشی ... که انگار چیزی ... جایی ... منتظر است تا درد را حس کنی ... (Link)

پ.ن۴:کنکور را . . .

م.خ: غصه هات دارن منٌ میخورن! دست خودم نیست. شاکی هم نیستم.

اینطوری!!!!!!!

 

من نمیدونم این صفحه چشه ولی کامنت ها خودش تایید میشه، خودش پاک میشه!!! حتی خصوصی ها!!!!!!!!!!!!

نمیدونم چی شده ولی خب ایمیل وبلاگ واسه خودم نیست واسه یه آدم خیلی مطمئنه! شاید اصلا ربطی نداشته باشه به ایمیل نمیدونم ، جدا نمـــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــدونـــــــــم......

ولی اینجا یه چیزیش هست که از دسته منم هیچکاری فعلا ساخته نیست! شاید آدرسم عوض بشه.

در هر صورت من جدا عذر میخوام از دوستانی که کامنت هاشون پاک شده. یحتمل بازم قراره بشه!! اه.

جدا شرمندم...

تهوع

 

     

 میخوام بیارم بالا این همه اعتماده الکی رو . . . این همه تفاوت رو . . . این همه تناقض رو . . . ( کلی گفتم)

 تازه خوب شدم.... خوده ابسوردم الـان.

همیشه ی همیشگی

 

گاهی چیزکی کش و قوس دار سراغت می آید که

شعر که نه،

موج نو هم نیست.

کهنه اش هم نیست!

فقط موج است.همین.

دریا نیستم،

اما میتوانم به اندازه اش

موج و کش و قوس پیش رویتان داشته باشم

و  یـــا

در افق، گردی این کره ی آبی را به رختان بکشم

تا . . .

تا . . .

تا . . .

 

بگذریم!...

ما که نبودیم،

اما حالا که خوب میبینم

موج همان موج

-کهنه یا نو-

هنوز همانطور کش و قوس دار است

این کره ی آبی هم که انگار روز به روز گرد تر و آبی تر می شود.

 

                          

پ.ن:یه پوزش گنده بابت دیر آپ شدن اینجا بدهکارم.

پ.ن۲:تغییرات اینجا رو دوست دارم.ممنون از کمکت

پ.ن۳:تغییرات خــــودم رو دوست دارم.هرچند عجیب!!!

پ.ن۴:قصد داشتم از گذشته ها بنویسم اما دیدم...  دیدم...  گــــوره بــابـاش

 دوستان! لطفا هرچند وقت یکبار بهم یادآوری کنید که گوره باباش!...

مهم نوشت:هرچقدر دلتنگ، منتظرت هستم دیــــوونـه ی نـــارنـــــجــــی!

 

روز از نو

 

                                          

                             Coming Soon

 

پ.ن:(ک ن ک و ر)

فعلا

 

 نـــــــ یستم.

 نـــــــ میخوام باشم.

 

پ.ن: من از زندگی لذت می برم، زندگی از من نیـــــز.

سادیستیک

 

                             

                                                  عکس حذف شد*

 

      منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم

      آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم                                               (فرخی)

 

پ.ن: حالا دستام مونده و تنهایی من...

پ.ن۲: داغونم!!!

*: بخاطر یه عزیز

خیلی بعد نوشت: حالم خوبه. خیلی! ممنون از همه ی دوستانی که جویای احوالم شدند. و این بیت بدلیل قرابتش مدت ها اینجا میمونه تا بدیهی بشه

 

89 تا

 

در این سال به سال هایی که دریغ میشوند از قبلی هاشان

دلمان دردانگی میخواست، که آن را هم سپردند به دست بهانه ی آزادی و آزادگی

که هیچش را هم نـــــدیــــــــــــــدم و نــــــــــــدیــــــــــــــدیـــــــــــــــــم

بی تقصیر

و

به اجبار ِ گرمای بهار ۸۹ که یاد آور خفقان تابستان منجمدِ ۸۸ است

بوی نقطه های نا متعادل فراموشی را پُک میزنم که خود نوعی بهاریست

دمدمی مزاج...

    

پ.ن: فراموشی از برای ۸۸تای گذشته، به گمانم!...

پ.ن۲: ۸۹ ! مثل ۸۸ نباش واسه ایرانمون. پــیلیــــــــــــــــــــز!

پ.ن۳: صادقانه،از هیچ فصلی به اندازه ی بهار بدم نمیاد. یه جورایی لج دربیاره و دمدمی.

مهم نوشت: سال نو تون ســــــــــبــــــــــــــز ! 

ته نوشت: عیدهای فانتزی،تبریکات مصنوعی،عیدی های اجباری،از نقطه ی اعتدالِ بهاری خارج شدیم گویا...

بعد نوشت: ای دریغ از من...

بی کرانه

 

حالمان خوش بود که دیگر

ناخوشی ابر و باران

از ما نیست

اما

از موقعی که بغض دریا گم شد،

باران هم دیگر بند نیامد.

دزدی ابر ها از امواج را هم

به پای من بستند

تا دیگر نتوانم

هیچ گاه

از دریا بیرون بیایم.

...

     me

پ.ن:حال ِ ما خوش است اما... اما دلمان...

پ.ن۲:هیچ حسی برای بهار و آمدنش نیست.

پ.ن۳: توانایی دیدن بسیاری چیزهارا ندارم این روزها...

مهم نوشت: فقط مونده بود ارتش سایبری ایران قلابی بشه!

ته نوشت: نمیدانستم، ندانستن وحشتناک تر از هر چیزی میتواند باشد!

 

Without Compassion

با احترام

هک شد

عضو کوچکی

از ارتش سایبری ایران اسلامی

در صورت درخواست صاحب وبلاگ

تحت شرایطی وبلاگ بازگردانده خواهد شد

به امیدی ایرانی خالی از

دشمنان اسلام               

بـــــاور؟!

 

 

زندگی فقط یه شایعه ست!

 

پ.ن:مـن ، خــــــالــــــــی از عـاطـفه و خـشــــــم . . .

عارضه

   

 

یه مشکلی برای چشم هام پیش اومده که تا یه مدت نمیتونم و نباید از مانیتور و تلویزیون استفاده کنم.

    پوزش برای غیبتِ شاید طولانی...

 

پ.ن: علتش بماند که بسی تلخ انگیزناک است.

باد برده!!!

 

همه چیز همین جاست.
همین گوشه.
همین کنار.
فقط یک ناچیز موجودی به تاریخ تو پیوست میخورد
که گمان نمیکنم
سنگینی پیوستگی هایت، بود یا نبودش را جشن بگیرد.
من هم از این به بعد،
فقط شیار شیار
بوسه ها و دست هایت را در ناخود آگاهانه هایم
بو میکشم.
شاید
تمام شدی!!!
روزی
از برای این
نا چیز موجود...

     me


پ.ن: یک بریدگی کوچک از صبر تکه تکه شده ام زیر کفش هایت جا مانده کوچک مرده روز های باد برده!
پ.ن2: اینو یادته؟
پ.ن3: از این به بعد اینجا دیگه هیچ مخاطب خاصی ندارد!!!

مهم نوشت:بدتر از دروغ و خیانت توی یه رابطه اینه که بجای احوالپرسی خبر بده که باید منتظر کارت عروسیش باشی! (این هزار بار از خیانت بدتره)
ته نوشت: دستت رو نخ ببند تا یادت بمونه که  فراموشم کنی.

بعد نوشت: کاش مجازات بدی داشت توی قانون بــــــــــــــــی وفــــــــــایــــــــی!!!!!!!!!!!!!

حد و حبس

 

از موقعی که شب به شب

به پهلوی گریه می غلتم،

فهمیده ام که دیگر مرگ هم چاره ی نماندن هایم نیست.

بی خود این همه چشـــــم،

 نگاه به نگاه

عاشق تر میشوند.

بی خود این همه،

خط به خط

سَــرک میکشم کف دست هایم را

که موازی باشند با خط های کف دستت

تا

حداقل در دست هایمان یکی شویم.

حالا

شب به شب

قطره به قطره

پهلو به پهلو

که

جمع میکنم خودم را

وانگهی می بینم

بغض های تفریق شده ام دریا شده اند و من

غوطه ورم...

  

پ.ن:توانی اگر باشد سرم را بالا میگیرم از برای نفس کشیدن.

پ.ن۲:شنا بلدی آیا؟!

X:این سه شنبه ی کذایی، ازون روزهایی بود که هیچوقت فراموش نمیشه!!!!!

مهم نوشت: توی یک رابطه، گاها چیزهایی وحشتناک تر از دروغ و خیانت هم دیده میشه...(فقط کافیه که دیده نشی اونوقت...!!!)

ته نوشت: دلواپسی هایت را میگریم!

بعد نوشت: یک لیوان فراموشی لطفا! (بدون تفاله)

برای همین نبودنم...

 

من خودم را انکار میکنم؛

تو همه ی بودن ها را گِل بگیر.

یک نبودن ناچیز از من،

یک ندیدن ناخواسته از تو.

     me

پ.ن:مراقب خودت باش دوستِ همیــشــه خوب من!!!

پ.ن۲:اشتباه از من بود ولی به همین راحتی هام که فکر میکنی نیست.

مهم نوشت: جای من هیچ کجا خالی نیست.

ته نوشت: تفأل همیشه هم معنای خوش بینی نمیدهد!!!

فصل الخطاب

 

 

                          c یا c

 

پ.ن: ؟!

 

عاشورا در صحنه

 

ظهر عاشورا برای من همیشه به یک رنگ و بو بوده تا دیروز که.............

 

روز های فراموش نشدنی در تاریخچه ی زندگی هر شخصی زیاد به چشم میخورد

 اما دیروز یکی از تاریخی ترین و به یاد ماندنی ترین روزهای زندگی من بود.

روزی که یحتمل هیچوقتِ دیگر تکرار نمیشود...

 

پ.ن: بچه تر که بودم تاسوعا و عاشورا برای من خلاصه شده بود در "وای تشنگی" ا ثر سید مهدی شجاعی.

پ.ن۲: جادارد ا ینجا  تشکر بکنم از برادرانِ همیشه عزیز  ِ آماده در صحنه بابت نهار بسیار خوشمزه و چوبیـــشـان در ظهر عاشورا! آنقدر خوش طعم و گوارا بود  که تا به همین الان که قریب به ۳۰ ساعت از صرف آن گذشته ثانیه به ثانیه مزه اش بیشتر حس میشود............................................

مهم نوشت: برادرانِ غیور! بی شک همه ی شما به روح اعتقادی یقینی دارید. پس

تــــــــــــــــــــو  روح هـــــمتــــــــــــــــــــــــــــــــون . . .

بعد تر نوشت: شدیدا میخندم به ریش هایتان و همچنین به ریشه هایتان...

مراقب باشید...

 

مراقب باشید

همه چیز تاریخ مصرف دارد

شیر

پنیر

دوغ

دوست

کشک

           و این شعر...

فردا شعر تازه ای خواهم نوشت.     (ش/م)

             

پ.ن:بوی حماقت دلم داره خفم میکنه!

پ.ن۲:چرا به یاد نمیاورم که آغاز این ترانه ی ممنوع من بودم؟!

مهم نوشت:منتظر نبودن و نخواستن گاهی خیلی آرامش بخش !!

یلدا نوشت: ۱دقیقه بیشتر در تاریکی...

ته نوشت: نماندن جریمه ی هر روز هزار باره ی من است...


چیز نوشت: دقت کردین توی تاریخ اونایی که رفتن و خیلی بزرگ بودن چه موقع رفتن؟!

مثل آیت الله بهجت و آیت الله منتظری و...

یکی از بزرگترین نوابغ فقه و پشتوانه ی بزرگی رو از دست دادیم.

نسل های آینده بیشتر خواهند فهمید.

 

 

هجده گانه

 

ــــ با مغز خالی، دلت رو که به دریا بزنی میبینی کله ات پر از آب شور دریا شده. یحتمل یه آت و آشغال هایی هم توش پیدا میکنی !

 

ــــ دهنم بسته است.

 

ــــ همه ی بزرگ راه ها دور برگردون دارن؟! همه ی راه های بزرگ چطور؟!

 

ــــ خیلی خوب به این نتیجه رسیدم که یه موقع ها فقط دوست داشتن کفایت میکنه.

اونم تـــنــــهـــا، توی دلت. اونقدر ببریش عقب که بقیه فکر کنن هیچ عاطفه ای تو وجود نیست. سنگی.

 

ــــ هر کسی خوب میدونه چی کار کنه که بی زحمت، با اولین قدم ارزشش رو بیاره پایین.

 

ــــ تــســــــلســـل میدونی چیه؟!

 

ــــ در گیره یه ماراتن احمقانه و اجباری شدن، روحت رو به فنا میده.

 

ــــ چیزی شده؟! نه           قراره بشه؟! نه            مطمئنی؟! نه

 

ــــ مات که نگاه کنی، راحت تر کیشِت میکنن! امتحان کن.

 

ــــ پــــشـــتــوانـه چه معنی ایی داره؟!

 

ــــ عــکس

 

ــــ پشت دیوار هم که قایم بشی، صدای نفست هات نمیذاره بخوابم.

 

ــــ دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم               وندر این کار دل خویش به دریا فکنم (حافظ)

 

ــــ نوستالژی = تـردیــد

 

ــــ تــه نداره ــ نرو!

 

ــــ سیم کارت ۹۱۲، توی جوی آب خیابون.

 

ــــ تقویم ۸۸ هیچ گرمایی نداشت.

 

ــــ آخریش این نیست.

 

پ.ن:هر ۱۸ خط بالا شاید با هم ارتباط دارن.

پ.ن۲:برداشت آزاد.

پ.ن۳:چیزی که عوض داره گله نداره! داره؟!

پ.ن۴: خیلی وقت که ۲تا ۲تا ،۴تا نیست!....!...!

 X:شرمنده که همه ی کامنت های پست قبل تایید نشد. اینجا هیچ کاری بی دلیل نیست.

مهم نوشت: نیاز مبرم به یه احمق دارم که حماقت های من رو درک کنه!!

(با) بی ربط نوشت : هر چی هوا سرد تر میشه من بیشتر داغ میکنم. جریان چیه؟!؟

چند لحظه بعد نوشت: راستی یکی بیاد مخاطب خاص این پست بشه!

ته نوشت: اینم ته نداره. ولی در که داره!!

 

خرده حوادث

 

سنگ روی سنگ بند نمیشد

که زندگی ات را به دستان لرزانت سپردی.

 حالا تو ماندی و چند تکه زندگی صیقل خورده

که خاطرات وهم انگیز را از چشمانت میگذراند

و به خط خطی های ذهنت اضافه میکند.

   دست های من هم که...

                                     بگذریم...

با این همه سنگ همچنان خونسرد باقی میماند

تا با باد و باران صیقل خورَد.

                                         سنگ روی سنگ می ساید زمان را...

          me

پ.ن:مرد جان به لب رسیده را چه نامند؟!

پ.ن۲:نامی برایت ندارم اما لب بسته بپو. کسی هنوز زیر درخت است.

پ.ن۳:چاره ی متن.

مهم نوشت: دوستی در هنگام سختی قداست بیشتری پیدا میکند.

تکرار نوشت: کسی هنوز زیر درخت است.

ته نوشت: فکر  من از شکاف تجرد به او دست میزند.

تـــَ    رَ    ک

 

   باور نکن، این صورت من نیست...     me

 

پ.ن:هــــیــــــــــــســـــ ــ ــ ـــ ـــــ ـــــــ ــــــــ ـــــ ــــ


 مهم نوشت: مگه آدم ها دستمال کاغذی اند که هر وقت لازمشون نداشته باشیم بندازیمشون دور؟!؟!؟

ته نوشت: زمین اسفنجی شده. اینو باور کن!

مصیبت وار

 

از زمانی که رشته ی دلم

 به ارغونم گره خورد

دیگر شعور هیچ شعری را مرور نمیکنم

بی شعر تحمل ِ این همه خاطره ی دل تنگ

که پشت ِ تداوم ِ سکوت

دفن کرده ام، کار ساده ای نیست

اما

محض ِ این ثانیه های عاجز از علاقه

که رد پای مهربانی را دزدیده اند

شما زمزمه ی بوسه را

چون من

از هراس ِ صداقت ِ واژه گان تلف نکنید.

                         

پ.ن:من سوگوار ِ مهر ِ قسمت نشده ام...

پ.ن۲:متن و عکس کاملا مکمل یکدیگرند.


مهم نوشت: عقل،سر ِ جایِ خود.دِل نیز.

ته نوشت: من همه ی نماندن هارا قدم زده ام...

جاذبه ی اعماق

 

از بلندی ها به پایین نمی نگرم

میترسم

انگار به اعماق خودم

                  سقوط خواهم کرد.

در بلندی ها سرم گیج میرود

مرا به سمت خود میکشد

                  اعماق درونم.               (ع/ن)

               me

 

بعد نوشتِ بی ربط: بی ارزشی ِ بعـضــی از آدم ها برام خیـــــــــــــلــی ارزشمنده!...!

اولاً یا آخراً

 

شعر هم برای استقبال از تو کم می آورد

میدانم،

چشم و دلم را که آذین ببندم هم کافی نیست

اما

دستانم را که بگیری

میشود آغاز فصل گرمای من و

نگاه تو...

      me

پ.ن:خدا ! مرسی

پ.ن۲: همه ی فصل باران خط نخورده، تمام شد این انتظار ِ ....

پ.ن۳:دوباره تو سکوت من صدای خنده ساز شد...


مهم نوشت: سو ء تفاهم مضطربم میکنه!

بعد نوشت: یادت نره! رو شعور هیچ کس حساب نکن.

بدون جمله های اضافی!

 

  نه به خاطر شعر

  نه به خاطر جور دیگر زیستن

  خانه ی من

  برای دونفر کوچک بود

  به همین خاطر تنها ماندم!

             me

پ.ن:مطلب از رسول یونان.

پ.ن۲:متن روی تصویر.

پ.ن:این پست احتمالا قراره زیاد اینجا بمونه!!

پاییزانه

 

چتر که شکسته باشد نوبرانه پاییز هم دلهره  آور است

آنوقت دیگر چفت پنجره هم تن و بدنت را میلرزاند که خدایی نکرده باد موهایت را نبرد و افکارت سرما نخورند.

با چتر شکسته پاییز که تمام میشود،

 میشود آغاز دلهره ی تو و سوراخ های پوتین من....

   me

 پ.ن:دوباره میرسم به تو به هر دری که میزنم.

پ.ن۲:بدجوری شیفته ی این عکسم!

قدس نوشت

  

به خاطر گل روی بعضی از دوستان که مثل خودم دوست نداشتن اینجا سیاسی بشه این پست            

 

                                    

                                         حـــــــــــــذف شـــــــــــــــــــد    

                                                                             

 


مهم نوشت:میلادت مبارک ساقی عزیزم(عذر تاخیر)

رمضان نوشت: مهمانی خوبی بود.کاش او هم بگوید مهمان خوبی بود!

X:از این به بعد اینجا به دلایل کنکوری دیر به دیر up میشه و Gorkiy شرمنده ی اونایی میشه که کامنت هاشون بی جواب می مونه! و منتظر دعای شما